شعر

روز اول پیش خود گفتم
 دگرش هرگز نخواهم دید
 روز دوم باز می گفتم
 لیک با اندوه و با تردید
 روز سوم هم گذشت اما
 برسر پیمان خود بودم
 ظلمت زندان مرا می کشت
 باز زندانبان خود بودم ....  

**** 

  دی در حق ما یکی بدی گفت  

  دل را ز غمش نمیخراشیم 

  ما نیز نکوییش بگوییم  

  تا هردو دروغ گفته باشیم  

**** 

  آبروی حسین به کهکشان می ارزد  

  یک موی حسین بر دو جهان می ارزد  

  گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست 

  گفتاکه حسین بیش از آن می ارزد.  

**** 

  عید قربان:

اگر عاشق کشی رسم و مرام خوبرویان است. 

  بکش ما را بکش ما را که دائم عید قربان است.  

**** 

  مهدی جان : 

  باز هم آدینه ای آمد ولی مهدی کجاست 

  نکنفر میگفت مهدی جمعه ها در کربلاست  

  رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم 

  باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم : 

  یا ابا صالح  

**** 

  بر تن ما نکند آتش دوزخ اثری 

  چون به آتشکده ی مهر شما سوخته ایم 

**** 

  شنیدم که بوسه پلی است میان قهر و آشتی 

  طالب شدم هی قهر کنیم هی آشتی.  

**** 

  از دست زمانه تیر باید بخوری  

  دایم غم ناگزیر باید بخوری 

  گفتم به تو عاشقی مکن کار تو نیست 

  بچه تو هنوز شیر باید بخوری.